یادمه تو دوران دانشجویی اصلا دوست نداشتم حتی یک جلسه هم غیبت کنم. نه اینکه خیلی دانشجوی منظبتی باشم نه. فقط دوست نداشتم از همکلاسیهام عقب بمونم و واقعا درس جلسه ای رو که غیبت داشتم تا آخرش یاد نمیگرفتم. اما الان چی.. وقتی که مادر شدم.... وقتی که همش دلم پیش جگر گوشمه... فعلا که خیال خوندن برای دکتری رو گذاشتم کنار بقیه آرزوها تو صندوقچه آینده. با اینکه بستر دکتری حسابی واسم فراهمه...دیروز کلاس دوره آموزشی ضمن کار تو دانشگاه داشتم. مدیران محترم، کلاس رو به پایان وقت اداری یعنی 15 تا 17:30 منتقل کردند که مهد دانشگاه هم تا اونموقع کار نمیکنه...به چند راه حل دیگه هم فکر کردم و به در بسته خوردم. فقط با محیا تا دم کلاس ر...